دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است




کاشکی دوست نداشتم

اونوقت می تونستم مغرور از کنارت رد بشم بدون اینکه نیم نگاهی بهت

بندازم ...

کاشکی دوسم داشتی

اونوقت وقتی باهات حرف می زدم به چشام نکاه می کردی نه لبام ...

چقد جای وجودت خالیه کنار تنم ...

جای دستات خالیه توی دستام ...

چقد آروم قلب هزار دریچه منو تصرف کردی !

و چه آسون همه بهونه هام رو یکی کردی !

کی گفت اگه بری عشقتم می بری ؟

تو رفتی و هر روز دیوونه تر شدم واسه شنیدن زنگ صدات ...

سنگینی نفسهات ...

و اون احساس بی ثبات !


Love Me

 

Love me in the Springtime,

when all is green and new

فکر کردم آسمان را می توان تسخیر کرد

آب اقیانوس را با آه خود تبخیر کرد

فکر کردم رفتنت را می توان از یاد برد

هیچ دانستی ؟

دلم را رفتن تو پیر کرد

 کاش میشد هیچ کس تنها نبود

کاش میشددیدنت رویانبود

من دعاکردم برای بازگشت

دستهای تو ولی بالا نبود

گفته بودی که فردا میرسی

کاش روز دیدنت فردا نبود

چرا اینگونه باید ساده باشم

دلی جای نگاهی داده باشم

به امیدی که پایی گذاری

برای تو تمام جاده باشم


***((الصوره الرمزیه لجروب شاعرالحب&عبدوالساهر))*** 

تو اینجا نیستی ! تنهای تنها ، با سکوتی سخت درگیرم

و می دانم ، اگر دیگر نیایی ،

در غروبی سرد و غمبار و پر از تردید می میرم !

امید بازگشت تو ، مرا زنده نگه می دارد و آری

تو می آیی !

تو می آیی بهانه من ،

و می دانم دوباره شاخه های خشک

احساسم ،

جوانه می زند ،

لبریز از عشق و شکوه زندگی می گردد و با تو ،

تمام لحظه های تلخ پاییز و زمستان را ،

تمام لحظه های بی تو بودن را ،

تمام خاطرات سرد و بی روح نبودت را ،

شبیه قاصدک ، در دست های باد می اندازد و

دیگر ،

به آن فصل پر از دلتنگی و سرما نیندیشد !

تو می آیی بهانه من ،

تو می آیی ،

و شوق دیدنت ، این شاخه های خشک را

زنده نگه می دارد و

تنها به شوق تو ،


سکوت ژرف و سرد مرگ را بدرود می گوید !


 

 

Love me in the Summer,
when the sky is oh so blue

 

 

یه روز بهم گفت: «می‌خوام باهات دوست
 
باشم؛

آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش

لبخند زدم

و گفتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم

خیلی

تنهام». یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابد

باهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی

تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم. فکر

خوبیه.من

هم خیلی تنهام». یه روز دیگه گفت:

«می‌خوام برم یه

جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد

که همه

چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه می‌دونی؟ من

اینجا

خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره

می‌دونم.

فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام». یه روز تو

نامه‌ش

نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه

می‌دونی؟

من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند کشیدم

  و
زیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من

هم خیلی

تنهام». یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:

«من

قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم.

آخه

می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». براش یه

لبخند

کشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر

خوبیه .

من هم خیلی تنهام».

حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت

خیلی

خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می

کنه اینه که

نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام 


 

 

 

 

 

Love me in the Autumn,
when the leaves are turning brown

 

 

 

 

 ove me in the Winter,
when the snow is falling down

 

 

 

 

 

         
 

گذشته را نه پنهان ساز و نه در آن زندگی کن

 

بیشترین سختی های زندگی در اینست که میکوشیم از حقیقت

آن بگریزیم

 

آسایش در قالب یک خدمتگزار پیش میآید و تبدیل به یک ارباب

میشود

 

غرور و خود خواهی نمایندهء شکست و ذلت است هر وقت غرور

قیام کرد منتظر شکست فوری
باشیم.

 

 

بهتر زندگی کنیم

 

هنگامی که برای خود عشق زندگی کنیم، زندگی سرشار از

حیرت و شگفتی خواهد بود. تمامی
سردرگمی‌ها به وضوح و

روشنی تبدیل خواهد شد.


رفتارهای ناخوشایند ناپدید و یا تغییر خواهند یافت و متحول

می‌گردند. درهایی که بسته بودند، گشوده می‌گردند.

عشق به مانند نور هر چه را که لمس کند روشن خواهد ساخت.


عشق ورزی را همواره بیاموزیم.

 

Music Lesson


 

به اسم عشق و عاطفه با قلبمون بازی میشه

    هر کی با قانون خودش برای ما قاضی
 
میشه