دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

سالی پراز درد ومحنت

 
 
 
 
 
 
 
 عجب سالی بود سال پر فراز و نشیبی بود در این سال
 
 خیلی چیزها فهمیدم . از دوست داشتن تا خیانت کردن !!
 
 فهمیدم اشک های هر عاشقی از عشق نیست!!

 
 
 
 
کسی که با دستهای خودم باعث پیشرفتش شدم جلوی چشمم خیانت کرد و فکر کرد من هیچ چیز
 
 نفهمیدم در این سال از نظر کار خیلی پیشرفت کردم 
 
 فهمیدم لیاقت  و استعداد خودم را دست کم نگیرم دلم را
 
به هرکس و ناکس نریزم همه را مثل خودم
 
نبینم و بفهمم  که همه مثل خودت رو راست و صادق
 
نیستن
 
 
  مطمئن هستم که در این  زندگی موفق میشوم و به
 
خیلی از چیزها که درزندگی حقم هست به
 
  آن میرسم و در آخر خط   در چند خط خودم را از دید خودم
 
برای شما توصیف میکنم
 
 
 
 
 
من آن گلبرگ مغرورم، که می میرم ز بی آبى، ولی با خفت و خارى
 
 پى شبنم نمی گردم!

 
 خودم....عاشق فصل سفید برفی ام ....پادشاه فصلها ....
 
از بهار متنفرم
 
 
چون کسی که بهم خیانت
 
 
 کرده  در آن فصل  به دنیا آمده وهر جدایی در بهار برایم اتفاق
 
افتاده!
 

شعر رو خیلی دوست دارم همینطور موسیقی رو ...عاشق رنگ صداقت
 
یعنی آبی هستم....
 
 

همیشه متفاوت بودم ولی کسی باورم نمیکنه .......تنهام! خیلی!
 
 

دیوونه ام بدجوری دیوونه ام ....ولی نترسید آزارم به کسی نمی رسه !!!!
 

عاشقم گفتم که شاید بهتر بگم مجنونم! عشق من از این عشقای پوچ مادی
 
 
 امروزی نیست
 
 حقیقیه....منتظرم منتظر روزی که به اونی که دوستش دارم برسم
 
  .....منتظر عشق معنوی ام هستم!