دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

عاشقانه ها


 
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی
 
 ترانه ای برای تو 

گفته بودند : بشکن !

اما اعتنایی نکرده بودم ....

لرزش صدایت ، گلایه هایت ، حرفهای نگفته ات ...

تکانم داد !

گفتم : دیگر رفیق نیست !

اما اینبار حرفه دلم بـا حرفه زبانم یکی نبود !

به خاطره تــــو !

به حرمت تمام روزها و شب های یادگاریمان ، به حرمت واژه رفیق ، به حرمت حرفهایت .....!

گفتی : بشکن !

بـاشد رفـیـق !

این بار غــرورم را بـا تمام غــرور خودم ،  خــرد می کنم ..

و می گویم مــن مغــرورتــریـن ،  ســربــزیــرتــریــن دختر شهـرم !!!

 

 

 

 برای تو  می گویم

این ترانه رو برات میخونم 

این ترانه رو بگیر بازش کن  

مثل معشوقه های قدیم

دستهای منو نوازش کن 

این ترانه شروع یه حسه

مثل یه جعبه ی شگفت انگیز

تو از اون تو یه عشق پیدا کن  

یا یه حسه دروغیه نا چیز

 

این ترانه سه بعد داره سه حرف

تو کدومو میخوای بگو کی بود      

کی میخوست که عاشقت باشه؟ 

اون فقط یه جسم خاکی بود 

این ترانه سه ضلع داره سه حرف 

ما میتونیم دو ضلع اون باشیم 

مامی تونیم در کنار هم باشیم

ما  می تونیم   عاشق هم با شیم

ای که دستات سهمه دستامه

نمیخوام مال کسی باشه 

من نمیخوام که بعد این احساس

 t a r a n e h h a

عشقمون مثلثی باشه

منو پشت مثلثا گم کنی

واسه اینکه تو خاطرتم باشی

این ترانه رو تجسم کن 

واسه اینکه تو مال من باشی

 
شبهای بی ستاره

BODANAM BARAE TOOSSSSSST

 
Image hosting by TinyPic     اینم ازشب یلدا داره میرسه مبارکه  
شب یلـــــدا و مراســـــــم آن
 


یلــــــدا واژیی ست سریانی که به زبان تازی تولد و میلاد و به زبان پارسی زایش است و این آخرین شب پاییز ، و نخستین شب زمستان یا آغاز چله بزرگ و درازترین شب سال می باشد. میـــــدانیم که ایرانیان پیش از آیین پاک زردشت بزرگ ، دارای کیش میترایی بوده اند و مهر یا میترا را خدای خورشید و آفریدگار گیتی و هستی میدانستند و به گمان برخی پیدایش این آیین را از هوشنگ پادشاه پیشدادی می دانند و در شاهنامه فردوسی خرد ورز نیز همین روایت آمده است

کـــــه ما را زین بهی ننگ نیست
بـــــه گیتی به از دین هوشنگ نیست
همــــه راه دادست و آیین مهر
نظــــر کردن اندر شمار سپهر


به همین دلیل این شب که از دیدگاه ستاره شناسان ، مبارک نیست ، نزد ایرانیان گرامی ست و برای دوری از نامبارکی آن را جشن و سرور همراه میکنند و باز میدانیم که ایرانیان شب و تاریکی را نماد اهریمن و روز و روشنایی را نشان اهورامزدا میدانستند و پارسیان امروز نیز بر همان باورند و همه کارها برای پیروزی اهورامزدا بر اهریمن انجام می گرفته است

چــــــون پس از شب یلدا روزها کم کم بلند و شبها کوتاه میشوند ، آن را چیرگی روشنایی بر تاریکی و تباهی و پیروزی اهورامزدا بر اهریمن به شمار می آوردند. چنین است که هنوز ایرانیها آن را به جشن و شادمانی برگذار میکنند. بدین ترتیب که خانواده ها و بستگان و دوستان به دور کرسی یا کنار بخاری گرد هم می آیند و رسم بر این است که برای شام خورش فسنجان می پزند و با شیرینی و میوه های گوناگون به ویژه آجیلی به نام مشکل گشا و میوه هایی چون انگور، انار، ازگیل، خرمالو و نیز هندوانه و خربزه از یکدیگر پذیرایی میکنند

در مــــــازندران و گیلان اگر این هنگام برف باریده باشد مقداری برف را با شیره یی به نام کف که از پختن نیشکر برای ساختن شکر سرخ در روستاها فراهم میسازند، میخورند و باورشان این است که با خوردن هندوانه و آمیخته برف و شیره نیشکر، انسان در زمستان دچار سرماخوردگی نخواهد شد. در این شب بزرگترها همراه با گفتگوها برای کوچکترها داستان های شیرینی میگویند از سده های پیش، گرفتن فال با دیوان حافظ نیز به این رسم افزوده شده است
 

امـــا چرا این شب یلدا نامیده شد. همان گونه که در بالا اشاره رفت، واژه یلدا به زبان پارسی به معنای زایش است که به آنچه در تاریخ و فرهنگ ها آمده، در اصل جشن پیدایش میترا یا مهر بوده است که در دنیای آیین مسیح آن را با میلاد حضرت عیسی برابر کردند و در سده چهارم میلادی آن را هنگام زایش عیسای مسیح قرار دادند. برخی به این باورند که واژه یلدا نام یکی از چاکران حضرت عیسی بوده است. چنانکه سنایی گفته

بـه صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلد

که البته این باور، خاستگاه یا بن مایه تاریخی ندارد، ولی آنچه آشکار است این است که میتراییسم وسیله لژیونهای رومی از راه آسیای کوچک «ترکیه امروز» در اروپا گسترش پیدا کرد و چند سده نیز آیین رسمی امپراتوری روم بود و مهرابه های فراوانی که پرستشگاه مهریان بود در اورپا ساخته شد تا آن که کنستانتین امپراتور روم که به پدر کلیسا مشهور است در آغاز سده چهارم میلادی به طرافدارن آیین مهری را شکست و آیین مسیح را جانشین میتراییسم کرد و برای جلوگیری از برگذاری جشن آیین مهری به این بهانه که چون مسیحیان، عیسی را مظهر نور میدانند، شب یلدا را که با زایش حضرت مسیح برابر شده و به نام میلاد مسیح جشن بگیرند. کلیسای روم نیز به طور رسمی بیست و پنج دسامبر را برای برگذاری جشن میلاد مسیح پذیرفتند، مگر یک فرقه از آنان که ششم ژانویه را هنگام زایش مسیح برای خود قرار داد
 


به هر روی با این که طرافدارن آیین مهری «میتراییسم» شکست خوردند ولی آیین مسیح نتوانست از نفوذ میتراییسم بر کنار بماند، چنانکه باور داشتن به رستاخیز و پل صراط و استفاده از ناقوس در کلیساها و نشانه صلیب و غسل تعمید و آرایش درخت کاج در کریسمس که همان سرو آریایی هست و کلاه اسقف ها به نام میترایی و همزمان ساختن جشن کریسمس با جشن یلدا در دیانت مسیح راه پیدا کرد

از همه اینها که بگذریم، در ادب پارسی نیز نویسندگان و سرایندگان، بلندی زلف یار و سیاهی خال رخسار و درازی دوری های دلدار را به شب یلدا مانند کرده و میکنند که دو سه نمونه را یاد آور میشوم

چون حلقه ربایند به نیزه توبه نیزه
خال رخ رنگی بربایی شب یلدا
از : عنصری

روز رویش چون بر انداخت نقاب ااز سر زلف
گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست
از : سعدی

هست چون صبح آشکارا، کاین صبح چند را
بیم صبح رستخیز ست از شب یلدای من
از : خاقانی

: برگرفته شده از
فرهنگ معین و مجله رسانه، چاپ کانادا ¤
مقاله خانم دکتر طلعت بصاری ¤