دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

دلم تنگه برات

بنام او که عشقش بی انتها، مهرش بی پایان ورحمتش بیکران است

قصه بی پایان دل من

 
 
 
 

رفتی خاطره های تو نشسته تو خیالم!


بی تو من اسیر دست آرزو های محالم!


 یاد من نبودی اما.من به یاد تو شکستم!


 غیر تو که دوری از من.دل به هیچ کسی نبستم!


 هم ترانه یاد من باش!


 بی بهانه یاد من باش!


 وقت بیداری مهتاب. عاشقانه یاد من باش!


 اگه باشی با نگاهت.میشه از حادثه رد شد!


 میشه تو آتیش عشقت.گر گرفتن بلد شد!


 اگه دوری.اگه نیستی.نفس فریاد من باش!


 تا ابد تا ته دنیا.تا همیشه یاد من باش...

 
زندگی سه چیز است : اشکی که خشک می شود لبخندی که محو می شود یادی که می ماند و
 
فراموش نمی شود

 

 
عاشقانه ها
 
 

مست عشق

 

Where do I begin


To tell the story of how great a love can be


The sweet love story that is older than the sea


The simple truth about the love she brings to me

 

Where do I start

With her first hello


She gave new meaning to this empty world of mine


Thered never be another love, another time


She came into my life and made the living fine


She fills my heart

She fills my heart with very special things


With angels songs , with wild imaginings


She fills my soul with so much love


That anywhere I go Im never lonely


With her around, who could be lonely


I reach for her hand-its always there



How long does it last


Can love be measured by the hours in a day


I have no answers now but this much I can say


I know Ill need her till the stars all burn away


And shell be there

How long does it last


Can love be measured by the hours in a day


I have no answers now but this much I can say


I know Ill need her till the stars all burn away

 


And shell be there

 

آری از تو می گویم :

 

 

باز هم آدینه دل ، زرد شد

 

 لحظه ها لبریز حسی، سرد شد

 

آرزوی دیدنت،  بر باد رفت

 

 نبض ساعت از تپش، دلسرد شد

 

ناگهانی از سکوت و انتظار

 

با نگاه ساکتم، هم درد شد

 

طاق نصرت های دل، بی طاقت و ...

 

کوچه باغ خاطرم، بی ورد شد

 

از ستاره تا سها، مست و خراب

 

این دل وامانده ام، ولگرد شد

 

رهنوردِ راههایِ بی عبور !

 

در نبودت، شاعری، شبگرد شد

 

 

زنگار گرفته است گلویم گله داری؟

 

غم غرق شده در بر و رویم گله داری؟

 

بی خانه ام از شیوه چشمان خرابت

 

مستانه زدم های به رقیبم گله داری؟

 

با شعله ای از عشق به جانم شرری زن

 

پیمانه کش هر چه سبویم گله داری؟

 

پروانه شده شاهد خودسوزی قلبم

 

آشفته ام از لؤلؤ جوی ام ، گله داری؟

 

نایم به نوا آمده کمتر گله گی کن

 

از حنجره چهچهه گویم گله داری؟

 

خورشید به چشمان تو زیباست ! عزیزم !

 

از ته دل  بگو در این روز های از چه گله داری؟

 

مهتاب دلت را به نگاه سهیم بخش

 

شهداد ترین خاطره گویم ، گله داری؟

 

تا آمده ام از رفتنم  گله گویم

 

زنگار گرفته است گلویم ، گله داری؟

 

 

دوباره شب شد و من مست عشق، بی خوابم

 

چو قطره ای به دل  موج ،  در تب  و تابم

 

 

به شوق غرق شدن در کران چشمانت

 

به جان خریده خطر ، رهنورد گردابم

 

اگر که سیب ، همای سعادت حوّاست

 

برای چیده شدن از دلت ، چه بی تابم

 

قدم قدم به سرای دلم ،  قدم بگذار

 

شمیم عطر نفس های سرد مهتابم

 

برای دیدن لبخند تو ، همه ایام

 

درون پرده ی غم نیز هم ،  شادابم

 

غزلترین غزلم را برای تو گفتم

 

شریک ثانیه های لحظه ی نابم

 

 

قسم نمی خورم که پس از تو نفس بکشم

 

که بعد تو ،  بدنم سرد ،  قعر مردابم

 

همیشه عاشق باشید