عاشقانه ها

Love Story
Where do I begin
از کجا شروع کنم ؟
To tell the story of how great a love can be
برای گفتن داستانی که نهایت بزرگی عشق را نشان میدهد
The sweet love story that is older than the sea
داستانی شیرین از عشق که عمرش از دریاها نیز بیشتر است

The simple truth about the love she brings to me
حقیقتی ساده درباره عشقی که او به من هدیه کرد
Where do I start
از کجا شروع کنم ؟
With her first hello
با اولین سلامش
She gave a meaning to this empty world of mine
معنای جدیدی به جهان پوچ من داد
There will never be another love , another time
که در آن هیچ تکرار و علاقه دیگری نبود

She came into my life and made the living fine
او به زندگی من پا گذاشت و آن را شیرین کرد
... She fills my heart
او قلب مرا پر کرد ...
With very special things
او قلب مرا با چیزهای خاص پر کرد
With angle songs , with wild imaginings
با آواز فرشته ها , با تصوراتی حاصل از اشتیاق و علاقه زیاد
She fills my soul with so much love
و روح مرا با انبوهی از عشق پر کرد
That anywhere I go , I am never lonely with her along
برای همین هر کجا که بروم تنها نخواهم ماند

?! Who can be lonely
با وجود همراهی او چه کسی تنها خواهد ماند ؟!
I reach for her hand It is always there
و هر وقت در جستجوی دستان او باشم او در کنار من است
How long does it last
چه مدت ممکن است از این عشق گذشته باشد ؟

? Can love be measured by the hours in a day
آیا می توان عشق را اندازه ساعات روز اندازه گرفت ؟
I have no answer now But this much I can say
من هم اکنون هیچ جوابی ندارم اما همین قدر می توانم بگویم که ...
I know I will need her till the stars all burn away
می دانم به او احتیاج دارم تا زمانی که ستاره ها می درخشند
And she will be there
و او آنجاست

| | |

عشق، سرطان دوست داشتن است.
عشق، عقد دائمی ما با غربت است.
عشق، شماره تلفنی است که سالها بدنبال آن می گردیم.
عشق، آمپول ب کمپلکس معرفت است.
عشق، اتوبانی است که تا ته ابدیت می رود.
عشق، آسانسور حیات بشر است. وای بحال کسی که توی این آسانسور گیر کند.
عشق، قند متافیزیکی است که در دل آدم آب می شود.
عشق، شب نامزدی ما با جدایی است.
عشق، نردبانی است که ما را از خود بالا می کشد.
عشق، همان فعل انفعالی است که در برابر گل سرخ به ما دست می دهد.
عشق، عزرائیل زیبایی است که رسید، جسم ما رامی گیرد و قبض روح راامضا می کند
عشق، اولین آهی است که در آیینه کشیده ایم.
عشق، اولین حقوق ما از باجه معرفت است.
عشق،خرید وفروش پایاپای عاشق و معشوق است.
عشق، لک لکی است که روی درخت خاطرات ما لانه کرده دارد.
عشق، مقصد نیست، بلکه مرکبی است برای رسیدن به مقصد.
عشق، تنها مهمانی است که بدون دعوت وارد میشود،کافیست درخانه قلب را بازبگذارید.
عشق، یک لحظه آرامش است و هزار لحظه گرفتاری.
عشق، بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد.
عشق، صدای فاصله ها، فاصله هایی که غرق ابهامند.
عشق، تنها دردی است که بیماربدنبال علاج نیست، زیرا درد عشق برایش مطلوبتراز سلامتی است.













