آن شبانگاه که دل بر سر راهت دادم
بنده عشق تو گشتم تو شدی بنیادم
طالع سعد من از یاد نگاه تو بود
چشم زیبای خمارت نرود از یادم
با تو بودن چه خوش است آی پریزاد امید
مست روی مه تو هستم و اینک شادم
در کمینم که شبی بگذری از کوچه دل
که من اینگونه به دنبال رهت افتادم
نیستم در غم حسرت که تویی یاور من
با تو ای افسانه من تا به ابد آزادم

شور عشق نگه گرم تو در جان من است
شور شیرین بنما تا که کنی فرهادم
تا امید هست در این دامگه دیر مغان
افسانه ایی باشد و هر لحظه بود در یادم

قسم به هر چه بخواهی قسم به تو
دنیای من تویی که فقط می دهم به تو
دیگر سکوت و شعر و خیابان بهانه است
در خویش می زنم قدم ومی رسم به تو

تا صورت بهار تو در آسمانم است
ابر بهار می شوم و می وزم به تو
هر شب بهانه ام در انتظار صدای تو
صبرم تمام شد راهی می شوم به سوی تو
گلبرگ وجودم !! سلام دختر خوب خدا سلام
این را بلند گفته ام و در دلم به تو

یک شعر مانده ازمن واین شعر ناتمام
تقدیم می کنم همه را روی هم به تو