باز بوی مهر، ماه مدرسه
وزیدن نسیم خنک آغاز مهر ماه و هیاهوی بچه مدرسهایها موجی از خاطره- های شیرین را به یادم میآورد
.
"باز بوی مهر ماه مدرسه ، بوی بازیهای راه مدرسه " در ذهنم تداعی می- شود
.
امروز اولین روز مدرسه است، روزی که در ذهن همه کسانی که دنیای مدرسه را تجربه کردهاند فراموش نشدنی است.
صدای شادی و هیاهوی دانش آموزان ناخودآگاه مرا هم به آن روزها میبرد
.
روزی که اضطراب و دلهره در نگاهم موج میزد و برق شیطنت در چشمهایم گاهی نگاه جدی ناظم را به سویم بر میگرداند
.
صحبتهای مدیر از پشت تریبون، خوش آمدگویی و خلاصه سنگهایی که میخواست قبل از شروع مدرسه با ما وابکند
.
صفهای طویلی که اولش مرتب و آخرش مارپیچ میزد و ما که برای رفتن سر کلاس ، نشستن دوباره پشت میز و نیمکتها و شیطنتهای قبل از آمدن معلم دل توی دلمان نبود
.
مدرسه شاید برای هر کس معنی و مفهومی داشته باشد، زنگ تفریح و لحظههای شیرین بازی ، مبصر و ستارههای از خوب و ضربدرهای از بد، حلقه هم شاگردی ها، قسمت کردن لواشک ، دلشورههای شیرین امتحانات ، طی کردن پلههای ترقی از هر کلاس به کلاس بالاتر و هزار معنی ناگفتهی دیگر
.
اما شاید معنی مشترک مدرسه در ذهن همه ، دلهای ساده و دوستیهای پاک و صمیمی باشد که شاید در هیچ مقطعی از زندگی دوباره قابل تجربه نیست.